شاید به جرات بتوان گفت که ایده پیدایش سجاد اوستا را باید در دستان کودکانهای جستوجو کرد که دوش به دوش مادر برای درست کردن فطیرهای سنتی تلاش میکرد. از همان دستان کودکانهای که عاشق رومال کردن و چانه کردن خمیرهایی بود که در نهایت با عشق طبخ شده و برکت سفره میشدند. البته در این میان چاشنی شیطنتهای کودکانهی اضافه شده به خمیر فطیرها در کنار عشق مادری باعث میشد که برکت سفره دلبرتر از همیشه باشد. اما این شیطنتها گاهی مادر را بر آن وا میداشت که ساعاتی را برای درست کردن فطیر انتخاب کند که خمیر به دور از این چشمها و دستهای کوچک و کنجکاو آماده طبخ شود. چرا که هر از گاهی شیطنتهای کودکانه سر به فلک میگذاشتند و باید بعد از پخت نان، خانه نیز از نو تدارک دیده میشد J اما مگر میشد عشق به این برکت الهی را از قلبی که این دستان کوچک را هدایت میکرد، لحظهای دور کرد؟! البته که نه! تمامی آن روزهایی که این دستان کوچک، بزرگتر شدن را تمرین میکردند و یا به تحصیل مشغول بودند هم همان سودای روزهای زیبای کودکانه بود که قلب تپنده وجودش را سرزنده نگه میداشت. تا اینکه پا در رکاب در جستجوی گمشده وجودش راهی شهرها و کشورهای مختلفی شد و در جستجوی رویا و عشق کودکی خود دوباره بازی با خمیر را از سر گرفت. این سوار تازه نفس وقتی از شهری به شهر دیگر رکاب میزد، علاقه بسیاری به این داشت که بتواند سهمی در آمادهسازی برکت سفره مردم اطرافش داشته باشد. تا هم بتواند عشق خود را به برکت الهی جاودان نگه دارد و هم از درآمد حاصل از رویاهای خود امرار معاش کند. تا اینکه روشن شد که عشق طبخ نان آن هم به شیوهای خاص و مدرن است که میتواند رویاهای همیشگی او را به واقعیت تبدیل کند. میتوان گفت ایده سجاد اوستا اینجا قوت گرفت و سجاد صدیق را بر آن داشت که بر روی تصمیم خود مصمم باشد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکند. در راستای تحقق این رویا، ورزیدگی و مهارت بیشتری نیاز بود. بنابراین سجاد صدیق در کنار استادی از دیار خود تمرین شاگردی کرد. اکنون قهرمان دوچرخهسواری قصه ما که عادت داشت از شهری به شهر دیگر و از کشوری به کشور دیگر برود. روزها و ماههای خود را در کنار تنوری که با شعله عشق روشن بود، میگذراند. تا اینکه پس از کسب مهارت لازم در زمینه نانهای ایرانی رهسپار دیار ترکنشین همسایه شد تا مشق عشقش را کاملتر کند. بیشک سه ماه تلاش بیوقفه و یادگیری اینکه چگونه میتوان عشق را چاشنی برکت سفره مردم کرد در شهرهای استانبول، مارماریس و آنتالیا استاد را به یکی از بیبدیلترین بیکرها یا همان نانوای خودمان تبدیل کرد. همین مهارت بینظیر بود که راه را برای فعالیت حرفهای سجاد صدیق هموار کرد. تا بتواند به عنوان یکی از بهترین و کاربلدترین نانواهای نانهای ترکیه در یکی از قنادیهای نامآور تبریز استخدام شود. اما عطش یادگیری همواره همراه این بیکر جهانگرد بود و او را ترغیب میکرد تا در کنار فعالیت حرفهای خود در دورههای آموزشی اساتید ترک و فرانسوی نیز شرکت کند و روز به روز بر مهارتهای خود بیفزاید. البته ناگفته نماند که کسب مدارک شیرینیپزی و آشپزی از آموزشگاه فنیوحرفهای در سال ۹۴ و تدریس حرفهای و تخصصی نان از سال ۹۵ در آموزشگاههای همین موسسه نیز در محکمتر کردن ایده سجاد اوستا بیتاثیر نبود. همه این عوامل دست در دست هم دادند تا سجاد صدیق را از دیپلم ریاضی به سمت کارودانش شیرینیپزی و آشپزی سوق دهند و سپس او را تشویق کنند تا با کسب مدرک کاردانی هتلداری، به کارشناس فناوری آرد و غلات تبدیل شود. تا بتواند با هدف تولید محصولات سالم و تازه با تلفیقی از روشهای سنتی و صنعتی و با چاشنی طعمهای خانگی، بیکری سجاد اوستا را پایهگذاری کند. البته ناگفته نماند که بیکری سجاد اوستا یک گام فراتر برداشته و علاوه بر تهیه نان، نوشیدنیها و دسرهای خاص و خوشمزهای را هم در برنامه خود قرار داده است. بنابراین میتواند پاسخگوی سلیقههای مختلف، همه نسلها باشد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به شرکت سجاداوستا می باشد
کالاها
دسته بندی ها